بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانهء جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
...
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم