تقدیم به سحر
پیک بهار
خاک تپید
هوا موجی زد
علف ها ریزش رویا را در چشمانم دیدند:
میان دو دست تمنایم روییدی،
در من تراویدی.
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:
نه صدایم
و نه روشنی
طنین تنهایی تو هستم
طنین تاریکی تو.
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
به هر دم میدهم پندش ولیکن در نمی گیرد