چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کَس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
ازپس پرده لرزان حریر
رنگ چشمان ترا می دیدم
خاک تپید
هوا موجی زد
علف ها ریزش رویا را در چشمانم دیدند:
میان دو دست تمنایم روییدی،
در من تراویدی.
آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:
نه صدایم
و نه روشنی
طنین تنهایی تو هستم
طنین تاریکی تو.