سکوت صبح

«و سوگند به بامداد چون آشکار شود‌‌»

سکوت صبح

«و سوگند به بامداد چون آشکار شود‌‌»

روی تو

در دلم آشفته ای از خوی تو 

در سرم عزم جمال روی تو

  

 بر دو چشمم خنده ی مستانه ات 

بر دو دستم نازکی از موی تو 

نامت...

 

 

 نامت را در لابلای گلها یافتم 

  بر برگ یاس 

  آنگاه که آوای گنجشکان.... 

  صدای سکوت سیاه شب را شکست

  ترسیدم شبنم نامت را تر کند 

  تو را با خود به دل تنگ غروب خواهم برد