-
گمگشته
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 22:29
من به دنبال کسی می گردم که نگاهش آبیست و در دل داغ شقایق دارد
-
لحظه ها
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 22:24
من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم آن لحظه هایی که تو را به نام می نامیدم آن لحظه هایی که خاکستری گذرای زمین در میان موج جوشان مه رطوبتی سحرگاهی داشت آن لحظه هایی که در باطل اباطیل دیگران نیز خرسندی کودکانه ایی می چرخید لحظه ی رنگین زنان چای چین لحظه ی فروتن چای خانه های گرم در گذرگاه شب لحظه ی دست باد بر...
-
وقتی به تو فکر می کنم
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 08:23
وقتی به تو فکر می کنم بهار می آید و جا خوش می کند روی سطرهای باران زده ای که هر روز برایت می نویسم دنیای عجیبی است بهار ثانیه ثانیه می آید ثانیه ثانیه
-
قصه آدمها
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 21:57
قصه آدمها قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما کسی رو دوست داریم که از ما فرار می کنه و از کسی که به ما عشق می ورزه دوری میکنیم ... قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما برای کسی که نمی بینیم گریه می کنیم ولی کسی را که می بینیم به گریه می اندازیم... قصه عجیبی است : بسیاری از ما آدما عاشق اونایی هستیم که هیچ احساسی نسبت به ما...
-
تـو خود بنگر کزین خاشاک چندی
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 19:15
لطفا چند لحظه به تصاویر زیر دقت کنید: شنیدستم که هر کوچک جهانی است جداگانـه زمین و آسمانـی است زمیــن مــا در ایــن افــلاک مینــا چـو خاشاکی بُـود بر روی دریا تـو خود بنگر کزین خاشاک چندی سزد تـا بر غرور خـود بخندی
-
محتاج
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 17:21
-
چنار و کدو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 17:13
نشنیدهای که زیر چناری کدو بنی بر رست و بردوید برو بر به روز بیست پرسید از آن چنار که تو چند سالهای گفتا دویست باشد و اکنون زیادتیست خندید ازو کدو که من از تو به بیست روز برتر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست او را چنار گفت که امروز ای کدو با تو مرا هنوز نه هنگام داوریست فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پدید...
-
نقاشی
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 09:34
-
خلوت گرم کبوترهای مست
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 08:36
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به...
-
باران که می بارد تو در راهی
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 08:32
باران که می بارد تو در راهی ......
-
عکس های سفر کیش
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 08:31
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 07:48
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 14:01
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 بهمنماه سال 1387 08:27
تصویری از تهران قدیم که در حال کاشت درختان چنار و ساخت خیابان پهلوی (ولی عصر) هستند و در دورنمای تصویر به جز هتل استقلال ، ساختمانی به چشم نمی خوره این شهر چی بود چی شد!ا
-
سکوت دل
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 23:03
ای پرستوهای خسته سرزمین پاکیم کو این خیابان ها غریبند کوچه های خاکیم کو
-
شکست لاله را جدی بگیریم
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 21:45
شکست لاله را جدی بگیریم اگر نیلوفری دیدیم زخمی برای قلب پر دردش بمیریم بیا در کوچه های تنگ غربت برای هر غریبی سایه باشیم بیا هر شب کنار نور یک شمع به فکر پیچک همسایه باشیم بیا ما نیز مثل روح باران به روی یک رز تنها بباریم بیا در باغ بی روح دلی سرد کمی رویا ی نیلوفر بکاریم بیا در یک شب آرام و مهتاب کمی هم صحبت یک یاس...
-
کشتی نوح در کوه های آرارات
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 12:31
کشتی نوح در کوه های آرارات ... و لقد ترکناها آیة فهل من مدّکر(سوره قمر، آیه 15) " و ما آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت شود، پس کیست که پند گیرد؟ " در سال ۱۹۵۹ ، یک خلبان ترک، براساس مأموریت محول شده، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس های او...
-
داستان پنی سیلین
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 11:45
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت . یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید ... پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد م یزد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند . فارمرفلمینگ او...
-
یک معما
شنبه 21 دیماه سال 1387 18:39
فکر کنید چطوری با تغییر این قطعه تعدا آدمهای عکس پائین تر کمتر میشود؟
-
شگفتا بی سر و سامانی عشق!
شنبه 21 دیماه سال 1387 13:54
خوشا از دل نم اشکی فشاندن به آبی آتش دل را نشاندن خوشا زان عشقبازان یاد کردن زبان را زخمه فریاد کردن خوشا از نی، خوشا از سر سرودن خوشا نی نامه ای دیگر سرودن نوای نی نوایی آتشین است بگو از سر بگیرد، دلنشین است نوای نی، نوای بی نوایی است هوای ناله هایش، نینوایی است نوای نی دوای هر دل تنگ شفای خواب گل، بیماری سنگ قلم،...
-
زاهد و سگ
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 08:36
گفته اند که : در کوهى از لبنان ، زاهدى ، دور از مردم ، در غارى مى زیست . روزها روزه مى داشت و هر شب براى او گرده نانى مى رسید؛ که نیمى از آن را به هنگام گشودن روزه مى خورد و نیم دیگر را به هنگام سحر. و این حال ، روزگارى دراز پایید، و مرد از کوه به زیر نیامد، تا این که چنین شد، که در شبى از شب ها، نان از او برگرفته شد...
-
ویلوننوازی در مترو
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 13:40
در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد. این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهایشان به سمت مترو هجوم آورده بودند. سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد....
-
برداشت آزاد
شنبه 30 آذرماه سال 1387 14:09
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:54
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:48
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:41
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:29
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:28
-
برداشت آزاد
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:22
-
حکایت مهندس و برنامه نویس!
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 16:17
یک برنامهنویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامهنویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامهنویس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى است. من از شما یک...